به نام امید بخش زندگی امروز اولین شب یلدای زندگیت بود. اما متاسفانه خیلی خوب نبود.چراکه مامان مادربزرگ خوب ومهربونش و از دست دادو برای همیشه از پیش ما رفت.شم اصلا ایشون رو یادت نمیاد اما خیلی دوست داشت و همیشه وقتی میدیدت بااینکه دیگه توان و قدرتی نداشت میخواست بغلت بکنه ووقتی به سختی این کارو می کرد مدام دستهای کوچولوی تورومی بوسید.ماهمه خیلی ناراحت از فوت ایشون بودیم وبه همین علت مراسم شب یلدا نداشتیم چراکه همیشه تواین شبها همه خونه بزرگترهاشون جمع میشن اما ماامسال بزرگترمون پیشمون نبود تاازقصه های قدیمی برامون تعریف بکنه. روحشون شاد