الیناساداتالیناسادات، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

روزنگارالینا

اولین ها

به نام امید بخش زندگی اولین باری که مامان رو شناختی و بهم لبخند زدی 28تیر بود. اولین روزی که شروع کردی به حرف زدن اما به زبون خودت یه صداهایی در می آوردی 20شهریور بود. روز8مهر اولین روزی بود که می دیدیم سرتو از بالش برمیداری و نیم خیز میشدی که یعنی دوست نداری بخوابی . تقریبا از اواخر مهرماه بود که علاقمند به تماشای تلویزیون شدی و حتی بعضی وقتها هنگام دیدن فیلم یا کارتن خوابت می برد. 19آبان هم اولین روزی بود که تونستی به یه طرف بدن خم بشی و بخوابی. ...
27 آبان 1393

اولین ها

امروز برای اولین بار یه ریتم خاصی از صدارودراوردی که تونستی بعد ازاون چندبارتکرارش کنی.البته درزمینه تکرارش من و بابایی بی تاثیر نبودیم و هربار که ما میگفتیم شما بعد از ما همونوتکرارش کردی.
27 آبان 1393

قدردانی2

به نام امید بخش زندگی کسان زیادی بودند که در روزهای اولیه به دنیا اومدنت واسه ما زحمت کشیدند.اما من فقط اینجا میخوام از دونفر تشکر کنم چون به طور خاصی وقت گذاشتند.یکی عسل بود و دیگری عمه مولود.البته الینا سادات باید بدونی که عمه مولود مامان رو هم بزرگ کرده و در تمامی مراحل زندگی مامان نقش پررنگی داشته و حالا هم خدا خواست که سلامت باشه تا شما هم بتونی از برکت وجود ایشون استفاده کنی.برای تشکر چند کلام و جمله مسلما کافی نیست.امید آنکه روزی بشه گوشه ای از اون زحمتهارو جبران کنیم.
26 آبان 1393

قدردانی

به نام امید بخش زندگی یکی از کسایی که توبیمارستان بعد از اینکه شما به دنیا اومدی پیشم بود و خیییلیی زحمت کشید عسل بانو بود.بااینکه سن کمی داشت و تجربه خاصی هم تواین زمینه نداشت اما بسیار مقتدرانه از پس نگهداری من و شما براومد.اون هم تو اولین شب بعد از زایمان.البته باید بدونی که همین عسل خانم وقتی به دنیا اومد من همش کنارش بودم و افتخار اینو داشتم که از دیدنشو بزرگ شدنش لذت ببرم.وحالا گذر زمان جوری گذشت که بتونه برای شما همون کارو تکرار کنه.جزء اولین ها باید گفته بشه که اولین نفر بعدازخانم دکتروپرستارومامان عسل اولین کسی بود که شمارودید.وحتی عسل اولین نفری بود که قبل از مامان شمارو بغل کرد و من از این نظر بهش حسودیم میشه.قصدم از گفتن این ح...
26 آبان 1393